نقاشی
یادش بخیر بچه که بودیم ارزوهایمان را نقاشی می کشیدیم...
اما
حالا باید درد دل تنگی را بکشیم...
کاش می شد دلتنگی را هم نقاشی کشید
ان وقت می فهمیدی چقدر دلتنگم
دلتنگ تو.....
دلنوشته
یادش بخیر بچه که بودیم ارزوهایمان را نقاشی می کشیدیم...
اما
حالا باید درد دل تنگی را بکشیم...
کاش می شد دلتنگی را هم نقاشی کشید
ان وقت می فهمیدی چقدر دلتنگم
دلتنگ تو.....
طولانی ترین فاصله روی زمین بین شمال و جنوب نیست
اون وقتیه که...
من درست روبه روی توام و تو نمی دونی که دوست دارم
نزدیک ترین ادم به تو اون کسی است که
در دور ترین فاصله هم به فکرته....
این قدر ورق های زندگی ام را زیر و رو نکن...
حکم همان دل است...
همان دل هم خواهد بود...
از اول بازی ما با دل شروع شد...
اگر دل نداری بازی را تمام کن.............
همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی
نمی توانیم انها را در اغوش بگیریم
بد ترین اتفاق شاید همین باشد
از تو که حرف می زنم
همه فعل هایم ماضی اند
حتی ماضی بعید
ماضی خیلی بعید
کمی نزدیک تر بشین
دلم برای یک حال ساده تنگ شده
نه اسمش عشق است
نه علاقه
نه حتی عادت
خریت محض است
دل تنگ کسی باشی که دلش با تو نیست
در زندگی به هیچ کس اعتماد نکن
اینه با تمام یک رنگیش دست چپ و راست را به تو اشتباه نشان می دهد...
شکسته ام ولی اشک نمیریزم
پنهام شده ام پشت لبخندی که یک دنیا ((درد)) دارد…